اي کاش ميشد با حرارت خورشيد ريشه هاي بيگانگي و ترديد را سوزاند ..اي کاش ميشد از قفس تنگ حسرت و اندوه به آسمان آبي آرزوها پر کشيد و بر بالاترين قله ايثار و مهرباني آشيانه ساخت .اي کاش ميشد با ريشه هايي از ايمان يا شاخه هايي از اعتماد و يکدلي با برگ هايي از تقوا و گلبرگ هايي از صفا و صميميت با هر چشمه ايي از عاطفه و مهر ومحبت در ميان بوستاني از گذشت ومهرباني و دور از نامهرباني ها زندگي کرد